به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ «جودیت کر» نویسنده انگلیسی هفته گذشته و در سن ۹۲ سالگی جایزه یک عمر دستاورد هنری در انگلستان را به دست آورد. این اتفاق در حالی روی داد که چند روز پیشتر ترجمه جلد دوم از سهگانه داستانی وی با عنوان «بمب روی خانه مامانی» از سوی نشر مروارید منتشر شده بود. کتابی که شرحی است بر زندگی پرتلاطم وی و خانوادهاش برای فرار از دست ارتش آلمان نازی در جنگ جهانی دوم.
این کتاب در ایران با ترجمه روحانگیز شریفیان منتشر شده است. مترجم ایرانی ساکن انگلستان که پیش از این در ایران به عنوان نویسنده آثاری چون «چه کسی باور میکند»، «روزی که هزار بار عاشق شدم» و «کارت پستال» شناخته میشد.
به بهانه مروری بر ادبیات جویدت کر و وضعیت عمومینشر و کتاب در انگلستان با وی دقایقی همکلام شدیم:
* سوالاتم را با کتاب تازه ترجمه و منتشر شده جودیت کر شروع میکنم. برایم جالب است که خانم کر نویسنده کودک و نوجوان و تصویرگر باشد و همزمان یکی از مهمترین آثارش سه جلد زندگینامهای باید که به شکلی داستانی و برای مخاطب بزرگسال نوشته شده و به نوعی راوی تاریخ سیاسی چهار کشور آلمان، اتریش، سوئیس و انگلستان در جنگ جهانی دوم است. شما با وی چگونه آشنا شدید؟
من در برنامهای که به مناسبت نودمین سال روز تولد خانم جودیت کر و برای تجلیل از او بر گزار شده بود با این نویسنده آشنا شدم. جودیت کر در واقع نقاش و نویسنده کتابهای کودکان است و کتابهای او پس ازگذشت سالها همچنان از محبوبیت زیادی بر خورداراست و تقریبا برای هر کسی آشنا است. در زمینه نویسندگی، این زندگی نامه تنها کتابی است که جودیت نوشته و شرح تجربیاتی است که در زمان جنگ و مهاجرت به کشورهای مختلف داشته است.
کتابها را که میخواندم، مسیر زندگی و تجربیات او برایم بسیار جالب بود، برای من نوعی هم ذات پنداری بود و فکر میکنم برای بسیاری دیگر که این تجربهها را گذراندهاند نیز چنین باشد. و این درست زمانی بود که رمان جدیدم، «آخرین رویا» تمام شده بود و تا کار جدیدی را شروع کنم فرصتی داشتم، از آن فرصت استفاده کردم و به ترجمه این سه جلد پرداختم. نثرکتاب ساده و روان و بسیار صمیمیتی است و این خود نیز دلیلی بود که کار را با علاقه دنبال کنم.
* کارهای خانم کر در زمینه کودک و نوجوان در انگلستان چقدر قابل توجه و پرفروش است؟
بسیار زیاد. کتابهای او هنوز مورد توجه است و به چاپهای تازه میرسد حتی زندگی نامه او در آلمان در مدارس بهصورت کتاب درسی تدریس میشود.
* در زمینه بزرگسال کاری جز این زندگینامه داستانی سه جلدی دارند؟
تا آنجا که من اطلاع دارم، نه.
روحانگیز شریفیان
* بگذارید به بهانه این کتاب از شما سوال کنم که کتابی مانند «بمب روی خانه مامانی» چقدر از محتوای نشر امروز انگلستان را شکل میدهد؟ در واقع دوست دارم بدانم حرف زدن از جنگ جهانی چقدر دغدغه امروز نویسندگان انگلستان است؟
نثر ادبی در انگلستان مانند سایر کشورها همواره در حال تغییر و تحول ونو آوری است و شما با نثرهای متفاوت و گاهی نیزبسیار پیچیده و عجیب و غریب روبرو میشوید و در همان حال نیز آثاری برجسته بوجود میآیند. جایزههای ادبی انگلیسی که معتبرترین آنها جایزه «بوکر» است دلیلی بر این مدعا است. کتاب بمب روی خاله مامانی به دلیل نثر ساده و صمیمی، متنی ماندگار وکلاسیک است که از تجربه هایی سخن میگوید که برای بسیاری از ما قابل فهم و حس کردنی است کتابی است پر از امیدواری، حسی که در این دنیای پر آشوب به آن نیاز فراوان است.
متاسفانه جنگ حادثهای نیست که بتوانیم آن را تمام شده تلقی کنیم و از آن به عنوان موضوعی که در گذشته روی داده سخن بگوییم. بنابراین در انگلستان و برای بسیاری از نویسندگان همچنان مطرح است که البته جای تاسف هم دارد حتا بیان این جمله برای من نیز تمامیتاسف و افسوس است.
* نوشتن کتابهایی درباره جنگ به سبک تاریخ شفاهی و یا رمان در انگلستان امروز چقدر باب است و مخاطب دارد؟ جدای از این غلبه با شعر است یا رمان؟
کتابهای سبک تاریخ شفاهی، بیشتر در ژانر آثار تحقیقی قرار میگیرد که مخاطبش مشخص است. شعر اما طرفداران خود را دارد، با این حال تصور میکنم رمان هنوز جایگاه ویژه خود را در میان تمامیطبقات جامعه انگلستان حفظ کرده است.
جودیت کر و تازهترین رمان ترجمه شده از وی در ایران
* از وضعیت سرانه مطالعه در انگلستان خبر موثقی دارید؟ شاید ارقام در خاطر شما نباشد اما وضعیت عمومیشهرها طوری هست که مردم کتابخوان به نظر برسند؟
خوشبختانه با وجود امکان ارتباطهای اینترنتی، درصد کتابخوان در انگلستان هنوز بسیار بالا است. البته نقش این سیستمها را نمیشود ندیده گرفت. اما چون کتاب، بخصوص رمان در هر زمینه و برای هر سلیقه و موقعیتی منتشر میشود، طیف وسیعی از خوانندهها را به خود جذب میکند و به آسانی میتوانم بگویم که در کیف هر کسی یک کتاب برای خواندن، میتوان یافت.
* خانم شریفیان ادبیات داستانی معاصر انگلستان نسبت به کشورهای دیگر اروپایی مانند فرانسه یا آلمان و حتی اخیرا اسکاندیناوی کمتر راه به ایران و ترجمه پیدا کرده است. علت چیست؟ نویسنده معتبر و صاحب قلم در بریتانیا کم پیدا میشود و یا اینکه باید همه را ناشی از غفلت مترجم ایرانی دانست؟
این موضوع به نظر من بیشتر سلیقهای است. انگلستان نویسندهای معتبر و درخشان زیادی دارد.
* درباره ترجمه معکوس هم صحبت کنیم. به نظرتان انگلستان مقصد خوبی برای ترجمه آثار داستانی ایرانی است و آیا انگلیسیها از ادبیات وارداتی استقبال میکنند؟
ناشران بزرگ دنیای غرب، مانند شرکتهای بزرگ پرقدرت، دستگاههای عریض و طویلی هستند که راه یافتن یک نویسنده به قلب آنها تقریبا غیرممکن است. البته باید شرایط آن را پیدا کنید و این شرط فقط یک نوشته خوب نیست و مردم هم از چیزی که به دستشان نمیرسد چطور میتوانند استقبال کنند. به این ترتیب تصور میکنم انگلستان بستر خوبی برای آثار داستانی ایران نیست. این در ضمن نظر ناشری بود که به من گفت: «متاسفانه فروش رمانهای ایرانی خیلی سخت است.»
این در حالی است که من چندی پیش ترجمه انگلیسی رمان «چه کسی باور میکند، رستم» را به یک دوست انگلیسی ام که نویسنده هست، دادم. او بعد از خواندن آن به من گفت که از طریق این کتاب با ایران و مردم و طرز زندگی آنها بیشتر آشنا شده تا از طریق کتابهای تحقیقی. کتاب مرا اما یک ناشر ایرانی در انگلستان چاپ کرده نه یک ناشر انگلیسی...
* خانم شریفیان شما بدون شک به دلیل سکوت در اروپا و نیز فعالیت ادبی با آثار زیادی جهت مطالعه برخورد داشته و دارید. به نظرتان راه نرفته ادبیات ایران برای رسیدن به موفقیتهای جهانی چیست؟ از منظر تجربیان خودتان بفرمایید.
به نظر من دسترسی به آثار ادبی جهانی یکی از راه های موفقیت در نوشتن است، البته بگذریم که حرف اول را استعداد میزند. اما این استعداد باید زمینهای هم برای پرورش داشته باشد.
در مورد کشورهایی که زبانشان اندکی دورتر از زبانهای رایج جهان است، ترجمه آثار دیگر زبانها کمک بزرگی است، اما ترجمه باید سبک و زبان نویسنده را بخوبی بیان کند. ما در ایران مترجمان بسیار بسیار توانا داریم و البته ترجمههایی هم داریم که تا اندازهای و گاهی هم بیشتر از اندازه سرسری انجام شده است. برای خود من که ترجمه، از تجربههای تازهای است که به آن پرداخته ام، متوجه هستم که ترجمه اگر نه صددرصد، بلکه تا حد بسیار زیادی مانند نوشتن یک رمان، زحمت و وقت میبرد.
* و سوال آخرم اینکه در انگلستان مترجم به صورت تجربی خلق میشود و یا آموزش آکادمیک هم برای آن وجود دارد؟
هردو. شما هم میتوانید مترجم رسمی باشید، یعنی در این رشته تحصیل کرده باشید هم میتوانید به دلیل تسلط بر هر دو زبان و تجربه نوشتن و همچنین علاقهتان، به اینکار بپردازید. در نویسندگی اگر روانشناسی یا هنر و فیلم بخوانید میتوانید از آنها در نوشتههایتان بسیار استفاده کنید، اما در ترجمه تسلط به زبان حرف اول را میزند. ناشران معتبر انگلیسی تقریبا همه شان مترجمان مختص بخود را دارند و بعضیهایشان فقط با آنها کار میکنند.
نظر شما